قافیه های بی مخاطب - کتابِ شعر و موسیقی یه گلدون، بوی سیگار ـت


 

یه کافه خالیِ خالی
پر از سرمای آدم ها
یه میز و صندلی دورش
پر از آوای گندم ها


دو فنجان قهوه ی تلـــخُ
دو چشمت در درونش غرق
هوای مهرِ اون سالُ
پر از دردِ هزاران فرق


کتابِ شعر و موسیقی
یه گلدون، بوی سیگار ـت
نفهمیدی، که من هستم
همیشه مستُ بیمارت


لبانت روی هم بسته ـس
نگاهت سمت بارون ـه
نمیدونه که این لحظه
وداعه برگُ گلدون ـه


صدای بغض تو از من
هوای تیره میسازه
فقط مونده بلرزونیم
چشام ابرا رو میسازه


نفس های من و تو با
هوای گریه، جون میده
کدوم فصله که خورشیدش
تو دستامون، خزون میشه


نمیدونم نمیدونم
چجوری بغض پلکت شم
نمیذاری نمیذاری،
 که من لبریز چشمت شم

چشای تو پُره مرگِ
که هر لحظه نفس میده
منم خاکی که محکومه
به چشمی که نمیدیده


بیا برگردو راضی شو
به این فصلِ پریشونی
بیا پیشم که میدونی
بدونِ من نمیتونی


تموم ـه قصه ی فردا
شروعِ غصه ای تازه س
تو رفتی توی آغوشِ
همونی که بدآوازه س



 
 
 
 

+ نوشته شده در: کتابِ شعر و موسیقی یه گلدون، بوی سیگار ـت | ۱۳۹۳ بيست و هفتم فروردينساعت 5:17 PM توسط DoReMe | ارسال نظر



ایجاد وبلاگ جدید | گزارش تخلف | نمایش لیست وبلاگ هاجامعه مجازی موسیقی ایرانیان